جدول جو
جدول جو

معنی هفت بنا - جستجوی لغت در جدول جو

هفت بنا
(هََ بِ)
به معنی هفت پرگار است که کنایه از هفت آسمان باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
هفت بنا
هفت ساختمان گواژ هفت سپهر
تصویری از هفت بنا
تصویر هفت بنا
فرهنگ لغت هوشیار
هفت بنا
((~. بِ))
هفت آسمان
تصویری از هفت بنا
تصویر هفت بنا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفت برگ
تصویر هفت برگ
مازریون، درختچه ای خودرو و زینتی، با پوست قهوه ایی رنگ، میوۀ گرد و قرمز و دانه های گلابی شکل، کانیرو، خامالا، خامالاون، خامالیون، خاماون، خامالیوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت تنان
تصویر هفت تنان
هفت مرد، هفت دسته مردان خدا، اصحاب کهف، هفت تنان، حضرت محمد و خلفای راشدین و حسنین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت آبا
تصویر هفت آبا
هفت آسمان یا سیارات هفت گانه، هفت اورنگ، هفت ایوان، هفت بام، هفت بنا، هفت بنیان، هفت پرگار، هفت پوست، هفت خضرا، هفت سقف، هفت طارم، هفت طبق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت خان
تصویر هفت خان
کاری مهم و دشوار
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
به معنی هفت آینه است که هفت کوکب باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
تقسیم هر برج است به هفت قسمت متساوی و دادن هر قسمت به صفتی خاص به کوکبی از کواکب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ بی ی / بی)
در عالم سفلی هفت نبی یا هفت ناطق ظهور کرده اند: آدم، نخستین ناطق است ولی ظاهراً نخستین بشر نیست. سپس نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد و محمدالقام به ترتیب مبعوث شده اند. محمدالقام پسر اسماعیل است که فرقه ای از سبعیه او را امام و قائم الزمان میدانند. بین هر دو تن ناطق یا نبی هفت صامت واسطه اند که اولین هر یک از این دسته ها ارجمندتر و به منزلۀ معاون ناطق به شمار است و این عده را فاتق یا اساس نامند. فاتقان عبارتند از: شیث، سام، اسماعیل (پسر ابراهیم) ، هارون، بطرس (طوری) ، علی و به جای هفتمین یکی از مؤسسان فرقۀ سبعیۀ را نام برند مانند عبدالله بن میمون. (از رسالۀ ’شمارۀ هفت و هفت پیکر نظامی’ تألیف محمد معین ص 10)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت زمین یا هفت اقلیم:
خون پدر دید در این هفت خوان
آب مریز از پی این هفت نان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ)
از طوایف ایل بختیاری است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
کنایت از آباء علوی و هفت سیاره:
شش جهت را به هفت بیخ برآر
نه فلک را به چارمیخ درآر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
دارویی است که آن را مازریون میگویند، دفع مرض استسقا می کند. (برهان). برگ درختی است شیردار به قدر درخت سماق و بر دو سه رنگ است و به شیرازی آن را هشت رو و به عربی مازریون نامند. (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(هََ بُنْ)
به معنی هفت بناست که کنایت از هفت آسمان باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
مازریون. (یادداشت مؤلف از بحرالجواهر). هفت برگ. رجوع به مازریون و هفت برگ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
گیاهی است از ردۀ گندم سیاه از تیره توشک ها که خزنده است و به عنوان مدربه کار میرود. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 273) ، نیز کنایت از دنیا و هفت اقلیم است:
ز خود بگذر که با این چارپیوند
نشاید رست از این هفت آهنین بند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
هفت دریا. (یادداشت مؤلف) :
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک روی تر شوی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دِ خوَش / خُش کُ)
هسبند. رجوع به هسبند شود
لغت نامه دهخدا
هفت درون هفت بطن قرآن. هفت مفهوم که برای آیات قرآنی قایلند. توضیح - درحدیث نبوی است: (ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا الی سبعه ابطن) درمثنوی درتفسیر این حدیث آمده: (حرف قرآن رابدان که ظاهریست زیرظاهر باطنی بس قاهریست) بطن چارم ازنبی خود کس ندید جزخدای بی نظیر بی ندید) همچنین تاهفت بطن ای بوالکرم میشمر توزین حدیث معتصم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت بهر
تصویر هفت بهر
قسمت هفتگانه بروج
فرهنگ لغت هوشیار
نای (نی) هفت بند. نیی که دارای هفت بند باشد که آوازآن رساتراز دیگر نی هاست. گیاهی ازتیره ترشک هاکه علفی ویک ساله است. برخی گونه های آن دارای ساقه بالارونده میباشند برگهایش متناوب وگلهایش کوچک وصورتی ومنفردند. این گیاه بحالت وحشی دراکثر مزارع وراضی بایرواماکن مساعداغلب نقاط زمین منجمله ایران میروید گیاهی است که خاصیت ضداسهال واسهال خونی داردو قابض است. دراستعمال خارجی جهت مداوای زخمها ازکوبیده برگهایش شبط الغول علف هفت بند عصی الراعی ضدپیوند سرخ مرز سرخ مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت زبان
تصویر هفت زبان
مجموعه هفت زبان معمول در عالم (بعقیده قدما) : (... به هفت زبان سخن میگوید)، زبانهای بسیار السنه متعدد
فرهنگ لغت هوشیار
از قدیم هفت رنگ راازمیان رنگها اصلی دانسته اند (سبع الوان) وآنها عبارتنداز: الف - بقولی سیاه خاکی (خاکستری) سرخ زرد سفید کبود زنگاری. ب - وبقولی، زرد آبی نارنجی سرخ بنفش سبز نیلگون. توضیح قدماهررنگ رابیکی ازسیارات هفتگانه ویکی ازروزهای هفته اختصاص میدادند، نام گلی است درهندوستان وآن هفت رنگ دارد. توضیح باماخذی که دردست بوداین گیاه شناخته نشد، هرهفت، نوعی ترشی است، چیزی که بهفت زنگ منقش باشد: (چون پرندء نیلگون برروی پوشد مرغزار پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار) (فرخی) -6 هرچیز منقش
فرهنگ لغت هوشیار
هفت منزل هفت مرحله، مجموعه پیشامدهایی که درهفت منزل برای پهلوانانی مانند رستم واسفندیار رخ داده. توضیح معمولااین کلمه را بصورت (هفتخوان) نویسند وبعضی وجه تسمیه صورت اخیر را آن دانسته اند که رستم واسفندیار بعد از هرکامیابی خوانی ازاغذیه لذیذ میگستردند ولی این وجه صحیح نمی نماید وبنظرمیرسد که صحیح در (هفت خان) باشدبمعنی هفت منزل ومرحله. درترجمه عربی شاهنامه از بنداری نیز (هفتخان) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
هرهفت بعلاوه نه زینت (سرآویزه گوشواره سلسله حلقه بینی گلوبند بازوبند دست برنجن انگشتر خلخال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت برگ
تصویر هفت برگ
گونه ای ازمازربون مشت رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت تنان
تصویر هفت تنان
هفت تن اخبار: (هفت تنان که مدار دنیا بوجود شریف ایشانست وبنظر ولیه مذکوره درآمده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت بنیان
تصویر هفت بنیان
هفت بنیاد گواژ هفت سپهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت رنگ
تصویر هفت رنگ
((~. رَ))
از قدیم هفت رنگ را از میان رنگ ها اصلی دانسته اند (سبح الوان) و آن ها عبارتند از، به قولی، سیاه، خاکی (خاکستری)، سرخ، زرد، سفید، کبود، زنگاری، به قولی، زرد، آبی، نارنجی، سرخ، بنفش، سبز، نیلگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت بلند
تصویر هفت بلند
((~. بُ لَ))
کنایه از هفت آسمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت بام
تصویر هفت بام
کنایه از هفت آسمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت بانو
تصویر هفت بانو
هفت اجرام، هفت سیاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت بکر
تصویر هفت بکر
((~. بِ))
هفت سیاره، هفت اجرام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت گنج
تصویر هفت گنج
((~. گَ))
از آهنگ های موسیقی قدیم ایران
فرهنگ فارسی معین